در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد دوستت دارم برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
زیبایی عشق به سکوت است نه فریاد
پس با تمام سکوتم دوستت دارم
بگذار بگویند خسیسم
من
دوستت دارم هایم
را الکی خرج نمی کنم
جز برای مهربانی خودت
اگه گفتی دوستت دارم چند حرفیه ؟
دیدی اشتباه کردی!!!
دوستت دارم حرف نیست زندگیه
اما زندگی بیشتر از دو حرف نیست : تو
این نیست حال و هوای گذشته های دور من
اینک حس می کنم تویی زندگی من
گرتو نباشی نیست نفسی برای زنده ماندن من
یک جمله باقی مانده که نا تمام نماند شعر من
خیلی دوستت دارم عشق من
دوست داشتن ساده است و باور کردنش سخت
تو ساده باور کن که من سخت دوستت دارم . . .
و من هنوز تو را مثل “ تمام شد ” مشق شبم
دوست دارم . . .
دوستت داشتم
دوستت دارم
و دوستت خواهم داشت
از آن دوستت دارم ها
که کسی نمی داند
که کسی نمی تواند
که کسی بلد نیست !
توی ذهنم یک دنیا واست حرف دارم
ولی توی دلم یک جمله بیشتر نیست : “ دوستت دارم ”
با مداد کودکیم مى نویسم دوستت دارم
چون کودکى هیچوقت دروغ نمى گوید !
بگو ” دوستت دارم ” تا به جای پیراهن زندگی ام را
تنت می کنم . . .
با تمام احترامی که برای “ شما ” قائلم
اما “ تو ” را دوست دارم !
اسراف میکنم در دوست داشتنت .
خدا . . .
اسراف کنندگان ِ عاشق را دوست دارد . . . !
دوستت دارم
هدیه ای است
که هر قلبی
فهم گرفتنش را ندارد.
قیمتی دارد
که کسی توان پرداختنش را ندارد.
جمله ی کوتاهی است
اما
هر کسی
لیاقت شنیدنش را ندارد . . . !
برایت مینویسم دوستت دارم
میدانم که نمیدانی ولی میدانم که میخوانی ؛
آرزویم این است که نخوانده بدانی
من که قرار نبود بگویم :
” دوستت دارم ! ”
امان از این چشم ها ،
این چشم های دهن لق ِ بی آبرو !
سلام علاقهیِ خوبم
علاقه جانِ من
میدانی!
دوستت دارم
به هزار هزار و هزاران هزار دلیل
دوستت دارم چون دوست داشتنَت حال میدهد
خوب است، کیف میدهد
چون موهایَت ناز بر شانهات میافتد
میرقصد! در باد وِل میشود وُ میرقصم!
دوستت دارم، چون دوست داشتنَت مرا بزرگ میکند
بزرگ میشوم بزرگ دیده میشوم
دردهام خوب میشود وُ دلتنگیهام
انتظار،
انتظارِ اینکه دوباره بیایی
دوباره بگویی سلام
دوباره دوستت دارم مُدام
چهقدر تو مهربانی!
چه خوب است که اینهمه دوستت دارم
دوستت میدارم
تو به زندگی میمانی
به نوشیدن جرعهای آب در فاصلهی دو رؤیا
به بوییدن عطرِ یکی نامهْ پیش از گشودنش
به سلام هر سپیدهدم
به فرونشاندن عطش اطلسیها
به زنگ بیهنگامِ تلفن
با خبری گوار یا ناگوار
و من تو را دوست میدارم
چرا که دوست میدارم زندگی را
آب را و رؤیا را
بوییدن نامه را
سلام سپیده و عطش اطلسی را
زنگ تلفن و اخم عابر را
ماه را و پنجره را
مرا ببخش اگر دوستت دارم
و کاری از دستم بر نمیآید
همه چیزمان شرطی شده
زنگ بزنی، زنگ میزند
پیغام بدهی، پیغام میدهد
دلت تنگ شود، دلش تنگ میشود
فقط این دوست داشتنِ لعنتیست
که شاملِ هیچ بند و تبصرهای نمیشود
سکوت کردهام و صدایم
زندانبانِ زنی ست
که میخواهد بگوید:
«دوستت دارم»
ببخشید که دوستت دارم
ببخشید که ناگهان پیدایم شد
ببخشید که حس خوبی به تو دارم
ببخشید که بد بودم، کم بودم، یا دیر رسیدم
که انتظار زیادی از تو دارم
دوستت داشتم
دوستت دارم
و دوستت خواهم داشت
من ناگزیرم از دوست داشتن
باد اگر بایستد
مرده است
دکتر گفته است خوب میشوی
دو وعده «دوستت دارم» برایت کافیست
یکی قبل از خواب ویکی بعد آن
نمی دانم چه حسی هست این عاشقی ؟
وقتی می نشینم، وقتی راه می روم، وقتی می خوابم
دوستت دارم وقتی صدایی می اید دوستت دارم،
وقتی سکوت است دوستت دارم چه می کنی با من که چنین راحت همیشگی شده ای
دوست داشتنَت گنـــــــــــاه باشد یا اشتــــباه گناه می کنم،
تـــــو را حتــــــی به اشتباه …..!
باهات میام نفس نفس
تو آسمان توی قفس
از اول تا آخرش
دوستت دارم
دوستت دارم به اندازه ی
پلک هایی که در زمان خیال پردازی هایم زدم
و چه بسیار خیالاتی که در ذهن پروراندم
دوست دارم این لبخند های بیگاه…
و آن بعضی ها درخت دوستی رابا قلب میکارند نه با دست .
تا صبح دور و به اندازه ی یک جرعه خدا
دوستت می دارم
دوستت دارم ای کلام عاشقونه
دوستت دارم از من نگیر بهونه
دوستت دارم قد تمام آسمون
دوستت دارم منو تنها نزار ای مهربون
دوستت دارم مثل همون ساز قدیمی کنج خونه
دوستت دارم مثل کبوتر که می سازه آشیونه
دوستت دارم ای که سزاوار محبتی
دوستت دارم در سخاوت از دریا بزرگتری
دوستت دارم قد دریا که آرامه گاهی طوفانی
دوستت دارم واژه پنهانی،دل اومده مهمانی
دوستت دارم مثل چکیدن شمع،سوختن پروانه
دوستت دارم تو قلبمی ای رویای غریبانه
دوستت دارم مثل نگاه عاشق به معشوق
دوستت دارم از دل وجون ای ابروکمون
دوستت دارم مثل بغض عاشق وقت سفر
دوستت دارم از شعرم نشی در به در
دوستت دارم مثل قصه گوی دل ما که از خود ماست
دوستت دارم جدا از این هیاهو که خدا با ماست
دوستت دارم گل یاسی و اطلسی
دوستت دارم تو خاطرم هستی موندی
دوستت دارم گل رازقی و شقایق
دوستت دارم گم نشی تا اومد یه قایق
دوستت دارم گل اقاقی و پونه
دوستت دارم تو قلبم اتاقی واسه خونه
دوستت دارم گل لاله قرمز و آتشی
دوستت دارم نوشتم ازم جدا نشی
دوستت دارم گل شمعدونی و گلایر
دوستت دارم از عشقت شدم عشایر
میگویم دوستت دارم،
طوری نگاهم کن
گویی خدا…
بنده ای را وقتِ عبادت می نگرد!
همان قدر عاشقانه،
همان قدر مهربان،
لبخند بزن و بگذار تماشایت کنم
چون عاشقی که…
وقتِ باران به آسمان چشم دوخته
همان قدر با لذت
همان قدر پُر آرزو
دستم را بگیر و بگو دوستم داری،
طوری که خدا در آینه بِنگرد و به خویش بگوید
“دو نفر” آفریدنِ این ها از ابتدا اشتباه بود!
تو را به رسم خویش دوستت دارم
آرام و سربزیر و فروتن
چو بیدی مجنون
که بادهای آوار را
تو را به رسم خویش دوستت دارم
صبور و گرم و صمیمی
چو خورشید صبحگاهی
که نرمینه ی سحر را
تو را دوست دارم
به رسم سبزینه ها
به رسم دیرینه ی انتظار…
به رسم خزه ای سمج
که آغوش سخت سنگ را
دوستت دارم
تو را به رسمِ نامی عشق
تو را بسان خویش دوستت دارم
بسان جاری رود
که بیکران آبی دریا را
بین ما
همه چیز تمامشده است
غیر از یک چیز
که من هنوز
“دوستت دارم”.
چقدر زیبایی وقتی مرا متهم می کنی
که دوستت ندارم!
چقدر این وقت ها عاشقت هستم!
وای که چقدر عزیز می شوی در دلم،
وقتی می گویی:
اگر دوستت دارم ثابت کنم!
خب…
تنها یک راه بلدم؛
بوسه!
می شود همین حالا بخواهی ثابت کنم!؟
گاهی که نه
همیشه
به چیزی بیشتر از شنیدن
دوستت دارم محتاجم…!
به چیزی شبیه
آسوده چشم باز کن
هنوز هستم…
لابد دوستت دارم هنوز
که هنوز
فکر میکنم
از هزار و صد نسخهی این شعر
یک نسخه را
تو به خانه میبری
و تو تنها تو میفهمی
چند جای این شعر،
خط خورده است.
بهار؛
می تواند نام تو باشد
وقتی
که در همهمه یِ سبزِ دلم
دوستت دارم هایت
شکوفه می زنند.
همه چیز را که نمی شود نوشت…!
بعضی “دوستت دارم” ها
فقط لب مرا می خواهد و
گوش تو را
که بی فاصله بگویم:
“دوستت دارم”.
دورترین فاصله در دنیا،
حتی فاصلهی مرگ و زندگی نیست.
فاصلهی من است با تو
وقتی روبرویت ایستادهام
و دوستت دارم،
بی آنکه تو بدانی.
دوستت دارم
نه مثل شعری که تا زلف باز می کند
طوفان می شود
و در سیاهی چشم اش
گورهای دسته جمعی حفر می شود.
دوستت دارم …
باید در چشمان نگریست،
یا در گوشها گفت؟
جنبش انگشتانت که به روی هم انباشته شده بود
و مروارید چشمانت
دلیل بود؟
نه پر دارم
نه پرواز می دانم
اما، وقتی
“دوستت دارم” می گویی
و ترانه عاشقانه می سرایی
من بال در می آورم
و تمام هستی را
از اولِ “بود”
تا لحظه ی “نبود”
می پیمایم!
کاش بدانی
پرم می دهی
وقتی از عشق می گویی…
میدانم نمیدانی
چقدر دوستت دارم
و چقدر این دوست داشتن
همه چیزم را در دست گرفته است
میدانم نمیدانی
چقدر بی آنکه بدانی،
میتوانم دوستت داشته باشم،
بی آنکه نگاهت کنم،
بی آنکه صدایت کنم،
بی آنکه حتی زنده باشم
میدانم نمیدانی
تابهحال چقدر دوست داشتنت
مرا به کشتن داده است!
آدمهایی هستند که شاید کم بگویند “دوستت دارم”
یا شاید اصلا به زبان نیاورند دوست داشتنشان را!
بهشان خرده نگیرید
این آدمها فهمیده اند
دوستت دارم حرمت دارد، مسئولیت دارد
ولی وقتی به کارهایشان نگاه کنی
دوست داشتن واقعی را میفهمی
میفهمی که همه کار میکند تا تو بخندی، تا تو شاد باشی
آزارت نمیدهد، دلت را نمی شکند
من این دوست داشتن را می ستایم
تمامِ آن چیزی که دربارهی تو در سرم هست
دهها کتاب میشود
اما تمام چیزی که در دلم هست
فقط دو کلمه است:
“دوستت دارم“.
مستی شراب هفت ساله دارد
انگور هایش
درخت تاکی
که زیر سایه اش
به من گفتی:
“دوستت دارم”
گفته بودی
هر وقت که شعر می نویسی
دوستم بدار
نمی دانم
از این همه شعر نوشتن است
که دیوانه وار دوستت دارم
یا از این همه دوست داشتن
که دیوانه وار شعر می نویسم …
یک مرد معمولا برای به دست آوردن است
که می گوید: دوستت دارم..
زن ها اما
وقتی می گویند: دوستت دارم..
که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند.
دوستت دارم
چو بوی تازه ی نان، به وقت افطار
دوستت دارم
چو عطر تند پدربزرگ، به وقت نماز
دوستت دارم
چو یاس های ترمه ی بی بی
چو شب بو های باغچه ی حیاط
چو گلبرگ سرخ میان کتاب
دوستت دارم
و هر بار بجای گفتنش؛
بو می کشم
تمام عطرهای جهان را
که از تن ات
بارها جا گذاشته ای.
تا شب نشده
خورشید را …
لای موهایت می گذارم
و عاشق می شوم
فردا
برای گفتن
دوستت دارم
دیر است
دوستت دارم
با اینکه تو خیلی چیزها را نمی بینی
مثل همین گوشواره های ستاره ام
که فقط دو ستاره ی معمولی نیستند
و به تنهایی می توانند تمام جهان را روشن کنند
اگر تو بخواهی
یا همین سبزی دامنم
که از تمام دشت های بهاری
تکه ای با خودش دارد..
گاهی
آدم دلش فقط
یک دوستت دارم میخواهد
که نمیرد!
دوستت دارم
و نگرانم روزی بگذرد
که تو تن زندگی ام را نلرزانی
و در شعر من انقلابی بر پا نکنی
و واژگانم را به آتش نکشی
ملافه را می تکانم از پنجره
چند حرف از دوستت دارم هایت به کوچه می ریزد
چند حرف را باد می برد
می ماند فقط اسمم
که بر منقار کوچک گنجشکی
روی سیمهای برق
برق می زند.
احساس مثل شاپرک
مثل عطر
می پرد!
درست توی همان روزهایی که دوستت دارم
دوستم داشته باش!
«دوستت دارم»
و این جهانی ترین شعری ست که گفته ام
شاعر نیستم اگر
این را که برای تو نوشته ام
دهان به دهان
میان بوسه های عاشقانه نچرخد.
ساده می گویم
دوستت دارم
بی آن که هراس داشته باشم از نگاه های گریزانت
ساده می گویم
دوستت دارم
بی آن که دلم بلرزد از انبوه سکوتت!
ساده می گویم
دوستت دارم
بهار…
از نامه های عاشقانه ی من و تو
شکل می گیرد…
خوب حرف زدن بلد نیستم
آدم ِ جالبی هم نیستم
اما جوری دوستت دارم
که وقتی نیستی گریه می کنم…
زخمی کهنهام
سایهی رنجی پایان یافته
دوستت دارم
و به لمس سرانگشتانت
بر سایهی این زخم دلخوشم.
پشت همین چراغ قرمز
اعتراف کردم دوستت دارم!
تا هرکجا مجبور شدی کمی مکث کنی،
یاد عشقمان بیفتی
چه میدانستم قرار است بعد از من
تمام چراغهای زندگی ات
سبز شوند…
از من مپرس چرا دوستت دارم من
تو هم چون شعری
که هر چه دروغ میگویی ، زیباتر میشوی
برای بدست آوردنت نمیجنگم !
به تکّدی قلبت هم نمیآیم !
دوستت دارم ،
فارغ از داشتنت …
گاهی
شلوغی پیاده رو
بهانه ی خوبیست که
دست های کسی را برای همیشه گم کنی!
درست در لحظه ای که
تکه ای از “دوستت دارم”
هنوز در دهانت است
منم که دوستت دارم
نه مردی که دستش را به نردهها گرفته
نه باران پشت پنجره
منم که دوستت دارم
و غم
بشکههای سنگینی را
در دلم جابهجا میکند
دوستت دارم
و عشق تو از نامم می تراود
مثل شیره ی تک درختی مجروح
در حیاط زیارتگاهی.
دوستت دارم
و پنهان کردنِ آسمان
پشتِ میلههای پنجره آسان نیست
گفتی دوستت دارم
و من به خیابان رفتم !
فضای اتاق برای پرواز کافی نبود
من اگر دوستت همی دارم
مکش اکنون برای این کارم
ترا گر دوستداری نیست پیشه
ولی من دوستت دارم همیشه
شعر در مورد دوستت دارم
گر عزیزم بر تو گر خوارم
چه کنم دوستت همی دارم
شعری در مورد دوستت دارم
دوستت دارم اگر لطف کنی ور نکنی
به دو چشم تو که چشم از تو به انعامم نیست
اشعار بسیار زیبای دوستت دارم
اگر ماه از تو زیباتر بود
هرگز دوستت نمی داشتم
اگر موسیقی
از صدای تو دل انگیزتر بود
هرگز به صدای تو گوش نمی سپردم
اگر آبشار اندامش از تو
متناسب تر بود
هرگز نگاهت نمی کردم
دوستت دارم عاشقانه
من ناگزیرم از دوست داشتن
باد اگر بایستد
مرده است
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0